تجربهی یکی از دانشجویان آکادمی جردن پیترسون
جردن پیترسون، مدتی است که بیان کرده دانشگاههای غربی بیش از حد آسانگیر، نرم و منعطف شدهاند و در برابر تفکر غیرمتعارف مقاومت میکنند. به همین دلیل هم تصمیم گرفت کالج خودش را تاسیس کند. آکادمی پیترسون هیچ مجوزی ندارد و کاملا آنلاین و در فضای مجازی کلاسهایش را برگزار میکند. هزینهی ثبت نام در این آکادمی 499 دلار است که باید آن را به صورت سالانه پرداخت کنید. نکته مهم دیگر در مورد این آکادمی این است که هر کسی که در آن ثبت نام کند، به صورت خودکار پذیرفته میشود.یعنی هیچ نوع سنجشی در آن وجود ندارد.
فضای آکادمی جردن پیترسون چگونه است؟
در کلاس اصلی با نام «مقدمهای بر نیچه»، پیترسون در وسط یک فضای دیجیتالی سفید که یادآور برزخ کاتولیکهاست، قرار دارد. چندین ردیف از دانشجویان با دفترچههایشان در دست، در دو طرف او نشستهاند و در سکوت گوش میدهند، در حالی که بالای سرشان یک بنر قرمز دیجیتالی آویزان است که دو کلمه روی آن نوشته شده است و نکتهی اصلی صحبتهای پیترسون را بیان میکند: «تباهی نیهیلیستی».
درس «مقدمهای بر نیچه» شامل هشت سخنرانی است و در زمان نگارش این مقاله، تنها دورهای است که پیترسون شخصاً در آکادمی تدریس میکند. از نظر محتوا، این کلاس شباهت بسیاری به ویدئوهای طولانی پیترسون در یوتیوب دارد، جایی که او تسلط خود را بر فلسفهی قرن بیستم به نمایش میگذارد و به انتقاد از موضوعاتی که همیشه او را آزار دادهاند، میپردازد. (ویروس ذهنی بیداری، شبح مارکسیسم فرهنگی، وجود «هویت جنسیتی» و… از جمله این موضوعات هستند.)
این دوره فاقد برنامهریزی درسی، مجموعهی متون مطالعاتی منظم، مقالهها یا آزمونهای جامع است؛ به این معنا که دانشجویان اینجا مثل دانشگاههای رایج کارهای معمول دانشجویی را انجام نمیدهند. در پایان هر جلسه یک آزمون چندگزینهای اختیاری وجود دارد، اما این آزمون هم با معیارهای واقعی دانشگاهی همخوانی ندارد. به عنوان نمونه، یکی از سوالات این آزمون این است: «نیچه چه جملهی مشهوری درباره خدا گفته است؟» گزینهی نادرست ب چنین نوشته شده است: «خدا زنده و سالم است.»
جردن پیترسون کیست؟
برای کسانی که با جردن پیترسون آشنایی ندارند، او روانشناس بالینی سابق و اینفلوئنسر حال حاضر در فضای مردانهگرایی است که در سالهای اخیر به یکی از صداهای اصلی پادکستهای راستگرا که بر مردانگی متمرکز است، تبدیل شده است. پیترسون بیش از ۸ میلیون دنبالکننده در یوتیوب دارد، با ایلان ماسک رابطهی دوستانهای دارد و اخیراً در کنار رابرت اف. کندی جونیور ظاهر شده است.
هدف جردن پیترسون از ایجاد آکادمیاش چیست؟
در یک ویدئوی تبلیغاتی در کانال یوتیوبش که در آن هدفش از تأسیس آکادمی را توضیح میدهد، ترکیبی آشنا از انتقادهای پرطرفدار به دیگر اشکال مرسوم آموزش عالی را بیان میکند ؛ از جمله اینکه هزینههای شهریهها بیش از حد بالا است و همچنین از برخی دغدغههای خاص کانالهای خبری فاکس درباره وضعیت جوانان انتقاد میکند (مثل «همفکری بیش از حد» و البته دانشجویان بیش از حدی که علیه جنگ غزه اعتراض میکنند).
افول فرضی دانشگاههای آمریکایی به موضوعی محبوب در محافل نخبگان محافظهکار تبدیل شده است. محافلی که قبلاً به عنوان وب تاریک فکری شناخته میشدند. تا حدی که آکادمی پیترسون در واقع دومین کالج غیرمجاز با ریشههای این محافل است که در سال ۲۰۲۴ شروع به پذیرش دانشجو کرده است. نخستین مورد، دانشگاه آستین بود که توسط جو لونسدیل، اهداکنندهی بزرگ جمهوریخواه، و باری وایس، ویراستار سابق نیویورک تایمز، تأسیس شد و برخلاف مدرسهی پیترسون که در فضای مجازی برگزار میشود، بهصورت حضوری در تگزاس راهاندازی شد.
البته باید بگویم که یکی از سخنگوهای آکادمی پیترسون گفت که این مدرسه که در حال حاضر «در مرحلهی آزمایشی» است، امیدوار به دریافت مجوز است و علاقهی سازمانهای مجوزدهنده را به خود جلب کرده، اما افزود:
“ما قصد نداریم شیوهی آموزش خود را برای تطابق با سیستم قدیمی تغییر دهیم.”
هر دوی این مؤسسات در تلاش هستند تا محصولی شبیه به دانشگاه برای مخاطبی که نسبت به دانشگاه بدبین است، ارائه دهند. آکادمی پیترسون به ایدههای بزرگ اشاره میکند، در حالی که تمام تلاشهای خستهکنندهی کلاس درس را حذف کرده است. اینجا شکستخوردن غیرممکن است، اما برخی معتقدند که یادگیری واقعی هم غیرممکن است. البته که به نظر هم نمیرسد این موضوع برای کسانی که تصمیم به ثبتنام گرفتهاند، اهمیتی داشته باشد.
ساختار آکادمی جردن پیترسون چگونه است؟
آکادمی پیترسون با 16 دوره آموزشی آغاز به کار کرده است که به طور متوسط هر یک شامل حدود هشت ساعت ویدئوی قابل تماشا در یک نشست هستند، همه در همان فضای خالی دیجیتالی که پیترسون در آن به موضوع «سرنوشت تاریک نیهیلیستی» پرداخته بود. با گذراندن این دورهها، آکادمی ادعا میکند که میتوانید به پختگی لازم برای نظم، تحصیل، خلاقیت، ذهن نقاد، جذابیت اجتماعی و توانایی اقتصادی، بدون تحمیل بدهیهای سنگین دست پیدا کنید. با توجه به تصویر ناخوشایند آموزش عالی در ایالات متحده، تعجبی نخواهد داشت اگر این وعده مخاطبان زیادی را به خود جذب کند.اینجا ساعت کاری اساتید وجود ندارد و نمرهدهی جدی هم دیده نمیشود، گرچه برخی از این معیارها قرار است در «ماههای آینده» اضافه شوند. سخنگوی آکادمی اعلام کرد که «قابلیت ارائه مقاله، تکالیف مرتبط با دوره و آزمونهای نهایی در زمان تعیین شده برای هر دوره» در راه هستند.
دیگر اساتید هم دیدگاههایی مشابه با پیترسون دارند. یک دوره با عنوان «بررسی استعمارزدایی» توسط یک کشیش آنگلیکان و دکترای الهیات به نام نایجل بیگر تدریس میشود که به کشور زادگاهش بریتانیا با احترام زیاد از ضمیر شخصی «او» یاد میکند. «مقدمهای بر تغذیه» توسط دکتر تدریس نمیشود، بلکه توسط نویسندهای به نام مکس لوگاویر که بیشتر به خاطر ترویج این ایده که رژیم گیاهخواری میتواند خطر زوال عقل را افزایش دهد، شناخته میشود، تدریس میشود. (پیترسون هم قبلاً رژیم غذایی کاملاً گوشتی را توصیه کرده بود.)
دوره «بحران پسران» توسط وارن فارل، دانشمند سیاسی و فعال حقوق مردان تدریس میشود که کتابهایی مثل «افسانه قدرت مردانه» را در کارنامه خود دارد. (فارل اغلب اعتیاد به بازیهای ویدئویی را یکی از مهمترین بلاهایی میداند که به عزت نفس مردان مدرن آسیب زده است.) این برنامه درسی به نظر من محدود و تنگنظرانه به نظر میرسد و برخلاف آموزش آزاد و جامع هنر و علوم است که ظاهراً کالج معتقد است به خطر افتاده است.
جایگاه علوم پایه در آکادمی پیترسون و عدم تعصب ایدئولوژیک
سخنگوی آکادمی با این تحلیل موافق نبود و گفت که مدرسه به گونهای طراحی شده تا «دانشجویان تجربهای اجتماعی و آموزشی داشته باشند که بر بهبود خود، آزادی بیان، گفتوگو و مناظره و نه سیاست، تمرکز دارد.» این ادعا یادآور یک ایده رایج در محافل پیترسون است. این ایده که مترقیان از حقیقت طبیعی دور شدهاند. اما به نظر میرسد که آکادمی در وضعیت بتا، صرفاً بر جنبههای تفسیری و فکری آموزش متمرکز است. تاکنون هیچ دورهای در زمینههای شیمی محاسباتی، ریاضیات، فیزیک یا بیشتر موضوعاتی که از مسیر جنگهای فرهنگی عبور نمیکنند، وجود ندارد. (سخنگو اعلام کرد که برخی از دورههای علوم پایه طی شش ماه آینده اضافه خواهند شد.)
حتی دورههای بیطرفتر مدرسه هم به نحوی ظریف تمایلات حزبی خود را نشان میدهند. دورهای با عنوان «رهبران بزرگ در تاریخ» که توسط نویسنده بریتانیایی تاریخ عمومی، اندرو رابرتز، تدریس میشود، مارگارت تاچر را در کنار پریکلس قرار میدهد. آکادمی پیترسون به شدت بر عدم تعصب ایدئولوژیک خود تأکید میکند. اما آیا کسی در سال 2024 این حرف را باور میکند؟
نظر دانشجویان در مورد آکادمی
خب، به نظر میرسد که بعضیها باور دارند. وبسایت آکادمی پیترسون میزبان یک شبکه اجتماعی سبک است که به نوعی مانند دیوار فیسبوک برای دانشجویان عمل میکند. اینجا جایی است که میتوانید با جامعهای جهانی مواجه شوید که به هر دلیلی تصمیم گرفتهاند که پیترسون و تیمش میتوانند آنها را به سوی روشنگری رهنمون کنند. وقتی من هم 499 دلار خود را پرداخت کردم، انتظار داشتم به شبکهای از افراد بدبین و واکنشگرا وارد شوم که به طور ذاتی به تمام کسانی که آثار پیترسون را مطالعه نکردهاند، بیاعتمادند. اما در حالی که عناصری از این قبیل قبیلهگرایی وجود داشت، بیشتر افرادی که برای این مدرسه هزینه کردهاند، نسبت به وعده آموزش عالی با جدیت عمل میکنند و از این که بالاخره میتوانند چیزی که آن را دانشگاه مینامند تجربه کنند، خوشحالند.
یک دانشجوی خاص، زنی مسنتر که یکی از اولین پستهای دیدهشده در این پلتفرم را نوشته بود، این موضوع را بیشتر برجسته کرد. او بیان کرد که هرگز نمیتوانست هزینه ثبتنام در دانشگاه را بپردازد، اما به راحتی میتوانست بودجهای برای آکادمی پیترسون کنار بگذارد. از دیدگاه او، درهای ورود به دنیای نخبگان برای اولین بار در زندگیاش باز شده بودند.
او نوشت: “مطمئنم که ذهنم منفجر خواهد شد.” و از دکتر پیترسون برای این فرصت برای بهبود فهم، دانش و حکمت خود تشکر کرد.
دغدغهی همهی ما مشترک است
محتوای آکادمی پیترسون شاید نشانهای از اضطرابهایی باشد که برای مدت طولانی در حال جوشیدن هستند. فکر میکنم خیلی از افراد از شنیدن دوباره و دوباره نارضایتیها در مورد سیاستهای DEI در پادکست جو روگن خسته شدهاند. اما از دیدگاه من (یکی از دانشجویان آکادمی) ، این دیدگاههای محافظهکارانه هنوز به دانشجویان سرایت نکرده است. در اینجا اشتیاق به روشنگری وجود دارد؛ یک فهم مشترک و زندگیبخش که انسان همیشه میتواند از طریق پیگیری دانش چابکتر و بهتر شود. همین دیدگاه است که امیدی به آینده آموزش ایجاد میکند.
سالهای جنبش MAGA با کاهش بیسابقهای در رشتههای علوم انسانی همراه بوده است، به طوری که ایالتهای قرمز برنامههای هنرهای لیبرال دانشگاههای عمومی خود را تکهتکه کردهاند. توجیهات این کاهشها از نگرانیهای بودجهای تا این ایده که دانشگاهها دانشجویان را با تبلیغات مارکسیستی شستشوی مغزی میدهند و بنابراین باید نابود شوند، متغیر بوده است. اما اینجا، در آکادمی پیترسون که قرار است مرکز جنبش شکاک نسبت به دانشگاه باشد افرادی را پیدا کردهام که واقعاً از شرکت در کلاس نیچه لذت میبرند، احساسی که به وضوح در تضاد با توصیه واکنشگرایانه «یاد بگیر کدنویسی کن» قرار دارد. شاید اگر بتوانیم دوگانگی سیاسیای را که توانایی ما برای ارتباط در مورد هدف دانشگاه را کاملاً از بین برده، از بین ببریم، همه ما به این واقعیت پی ببریم که هیچ چیز به اندازه میل به یادگیری انسانی نیست. ما آنقدرها هم با هم تفاوت نداریم!
انتقاد نویسنده از آکادمی
نویسنده تجربه خود را در آکادمی پیترسون این طور بازگو میکند که این موسسه، برخلاف ادعای تعهد به آزادی فکری، محدودیتهایی را برای انتقاد از خود اعمال کرده است. آکادمی پیترسون که برای کنار گذاشتن ساختارهای سنتی آکادمیک و جذب کسانی که از آموزش عالی ناامید شدهاند طراحی شده، به دنبال پرورش تفکر انتقادی بدون قیود مرسوم مثل نمرهدهی یا ساعات ملاقات اساتید است. با این حال، این آزادی با قانون سختگیرانهای علیه هرگونه انتقاد از آکادمی همراه است، که نویسنده با اخراج شدن خود از آکادمی به دلیل تلاش برای تعامل با دیگر دانشجویان در خارج از پلتفرم، آن را تجربه کرده است.
این اخراج نشاندهندهی یک تناقض در آکادمی پیترسون است: در حالی که خود را به عنوان سنگر جایگزینی برای اندیشهی آزاد معرفی میکند، در برابر هر گفتوگویی که ممکن است به تصویر آکادمی لطمه بزند، مدارا نمیکند. حذف سریع نویسنده حاکی از پارادوکسی در مدل «آزادی علمی» آکادمی است. به نظر میرسد در حالی که از دانشجویان خواسته میشود تا به ایدئولوژیهای دانشگاهی سنتی شک کنند، اما چالش با خود آکادمی پیترسون تحمل نمیشود و این نشاندهندهی میزان کنترلی است که بر اعضای خود اعمال میکند.
سخن پایانی
طبق تحقیقات ما در مدرسه صفر تا صد، جذابیت این موسسه عمدتاً بر پایهی طرفداران جردن پیترسون است که آن را به عنوان مسیری مقرونبهصرفه برای رشد فکری خارج از دانشگاههای معمول میبینند. با اینکه برنامه درسی آن محدود و اغلب دارای محتوای جهتدار ایدئولوژیک است، اما آکادمی توانسته دانشجویانی را جذب کند که بهطور جدی به دنبال کسب دانش هستند. جمعیتی که احتمالاً به کمبود تنوع علمی آن اعتراض نخواهند کرد. نویسنده نتیجهگیری میکند که برای کاوش واقعی فکری ممکن است به استادی نیاز باشد که در برابر چنین محدودیتهایی قرار نداشته باشد و پیشنهاد میکند که جستوجوی آکادمی برای روشنگری ممکن است به دلیل دیوارهای ایدئولوژیک خود به خطر بیافتد.
دیدگاهتان را بنویسید